-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 23:27
سلام کم کم داشت یادم میرفت اینجا رو تو این مدت خیلی اتفاقها افتاد. یه سری از پستای قبلی رو حذف کردم.وقتی میخوندمشون یه حس حماقت بهم دست میداد : دی چند وقتیه اوضاع اونجوری که می خوام نیس. از کنترل در رفته . زندگیم یه جورایی بین خواب و بیداریه.مثه توهم. به آینده هم خوش بینم هم بدبین. کلا اوضاع کیشششمیششیه. پ.ن : خلاصم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 23:20
کاش میشد همه چشم ها رو بخرم همه شان را اول شهر به انتظارت میگماردم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 17:38
کمی دیرتر صبح خواهد شد تا صبح وقت زیاد است تا صبح مرا ببخش شب آخر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1390 16:59
اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت not for me
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 19:45
چه حالی میده بیخیالی.نه در سی نه فکری.ظهر تا ساعت 12 خواب. آخرش این 1 ماه لعنتیه درس و کوفت هم شروع میشه.وقتی میاد اندازه 1000 سال استراحت رو هم کوفت آدم میکنه. چی بود این درس و دانشگاه؟دست نمیکشه از ما
-
چشمانم بسته بود
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 16:36
با اینکه چشمانت چیزی نمیگفتند اما گفتی برو من هم خواهم آمد . . . راه را رفتم به آخر رسیدم لحظاتی ایستادم تا بیایی نیامدی لحظاتی نشستم نیامدی همه ی راه را برگشتم نبودی از روی سادگی انگاشتم هنوز با منی همانجا که ایستادی و گفتی برو هم ،نبودی گفتند رد پایت را در راهی دیگر در کنار رد پای دیگری یافته اند... داشتم بانوی من...
-
همش آفتاب
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 02:22
پوووووووفففففففففف چلسی امشب باخت.با اینکه میگفتن خوب بازی کرده ولی توی زمین حریف باخت.اعصابم خراب بود تا 1 ساعت بعد از بازی.ولی بعد که شنیدم دروازه بان حریف ستاره میدون بوده کمی آروم شدم.به هر حال 3 ستاره چلسی مصدوم و محرومن. ولی خیالی نیس به قول یه خری هنوز صدریم. از اینا که بگذرمممم هوا داره(نشده هنوزا) سرد میشه و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مهرماه سال 1389 00:33
امیر خوش قلب و ساده امیر با مهر و دل نازک با فرغونش در بازار روزی ... تومانی می اندوزد آرزوهایش را با اینها میخرد امیر عاشق مادرش است امیر با چشمها غریبه است چشمها هم با امیر غریبند چقدر امیر دوست داشتنی ست کاش امیر بزرگ نشود کاش امیر فرغونش را نفروشد کاش امیر اگر هم بزرگ شد با فرغونش آرزوهایش را بخرد امیر بیشتر از...
-
خواهم و تو نخواهی ...
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 17:33
آرام میروی ولی ... چرا مجال نمیدهی لحظه ای شانه به شانه ات ... ؟ هر روز اینهمه می آیمو تو هیچ ... خواهی که من تندتر آیم تا رسم؟ خواهی که من هیچ نیایم ؟ خواهی که جلوتر آیم و هرچه دارم بگویم؟؟ خواهی که دیگر با حسرت برنگردم؟ چه خواهی؟؟ هر چه خواهی لحظه ای فقط بایست چرا من با اینهمه خواستنمو تو هیچ نخواهی؟ چرا من تا سر در...
-
کاش میشد
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 18:44
یه روز میگم کاش جای این بودم.یه روز میگم کاش این نبودم.یه روز دیگه هم میگم کاش اصلا نبودم یا بودمو بود و نبودم یکی بود. ولی امروز و الان فقط دلم یه چیز میخواد. دلم میخواد تنهای تنها بشم.تنها توی یه اتاق نسبتا تاریک. یه پیانوی قدیمی و شیک هم باشه.پیانویی که معمولی نباشه.3متر یا 4 متر طولش باشه. دستامم اینقد بلند باشن...
-
هیس س س س
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 16:11
هر وقت میومدم اینجا یه چیزی میومد که بنویسم.ولی چند وقته میام و هیچی از ذهنم نمیگذره. حالمم بهتر از اون موقع هاست.ولی هیچی ... آسون دل بریدن ؛از من بیخیالی؛ از تو مهم منم ؛ نه تو
-
بنگر امشب
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 21:06
شبی را با درد با اندوهی بی اشک میگذرانم چه خوب که فردایی نباشد برایم اینگونه آسوده ام از تو دلگیرم راضی ام کن تا دل به ... نداده ام یکتا (بداهه---اشکالی هست ببخشید)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 01:57
هر چه میگویند و میخوانند از تنهاییست تنهاییست دلیل لب گشودن من تنهاییست دلیل زار زدن او تنهاییست که نمیگذارد نفسی بکشم بی یادش تنهاییست که روزی زیر درختی بی سایه مرا بی نفس ... مرا پیدا هم کنید تنهایم ولی تنهایی هم حریف خوبی برای چشمانم نیست (بداهه بود. ۱:۵۳ بامداد ۲۳/۳ )
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 01:31
خواستم بگم: خدا یاااااااااااا کمکم کن. دیدم خدا داره کمک میکنه. حرفی دیگه ندارم. یکتایی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 18:11
تو به من گفتی برووو !!!!!!!!!!!! ... .... یا من به تو گفتم برو؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 14:28
حیف دلم که پیش تو موند و به هیچکی دل نبست حیف دل صبور من که عاشقت بوده و هست
-
سیب
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 00:41
سیب خوشمزه ای بود پس مونده ش لایق همنشینی با زباله ها نیس بوی بهشت میده بوی وسعت ؛ بوی اون بالا نگهش داشتم
-
ژاکت یا دور ...؟
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1388 21:26
قبل از اینکه این مطلب رو بخونید.اول آهنگ دور آخر رو play کنید. دیشب توی ماشین.پارک کرده کناره خیابون.تنها بودم. محسن شروع کرد به خوندن : هر روز عمرم از ... مثه دفعات قبل گوش کردم ، گوش کردم تا رسید به : اون روبروم ... نمیدونم تا قبلش چه فکری میکردمو چه فضایی تجسم میکردم با این قسمت از شعر. ولی دیشب یه لحظه معنی اصلی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 01:03
تو عشقم بودیو هستیو میمانیو فدایت شوم آن لحظه که گویی سلام
-
آرزو
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 00:53
شاید اگه روزی کسی ازم میپرسید چه آرزویی داری میگفتم دوس دارم چند ساعت با محسن چاوشی باشم بدون اینکه احساس کنه من باهاشم و همون کارای روزمره شو انجام بده.مطمئنا اون روز یکی از بهترین روزهای زندگیم میشه. با ژاکتش ۲ روفاصله ست .شاید یه شاهکار باشه یا شاید ... ولی اون حرفه اییه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 01:21
دستامو ول کردی... توی یه اتاق تاریک 3*2 ؛ گم شدم... هر چی میرم ؛ به دیوار نمیرسم ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 01:03
کدخدا پار که میرفتم از دیارت بر کره الاغی نحیف نشسته بودی و همچون گاوی لگدش میزدی حال مدل بی ام و بالا و پایین میکنی؟؟؟؟؟
-
ژاکت
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 15:06
پاییز که میشد میرفتم پاساژ هرچی میگشتم یه ژاکت خوب گیرم نمیومد ای تف
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 12:14
این روزا هر خری منو میبینه راهشو کج میکنه یه طرف دیگه میره چجوری میتونم منه ... بیام نزدیک تو و بگم دوستت دارم؟؟ تو که از همه اینا خداتری...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 12:09
فردا میروی ... در و دیوار خانه نفرینم میکنند ... ... انگار یک ساعت پیش مردم ...
-
اولین
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 13:54
واسه تماشا نذاشتم. گذاشتم که بخونید بعد نظرتونو بگید.دقیق می نالیدم و میرفتم... خیابانها را تک تک متر میکردم چشمهایم پاک نیستند می دوند به دنبال... به دنبال کدام مفلوک بدتر از خود؟ گناه می کنند... شگفتم از چیست؟ هی مرد گدا!! تو هم می پنداری...؟ مانعی ندارد ... چه شد؟ چشمها... پاها ... چشمانم دگر نمیدوند٬ایستاده...