امیر خوش قلب و ساده
امیر با مهر و دل نازک
با فرغونش در بازار
روزی ... تومانی می اندوزد
آرزوهایش را با اینها میخرد
امیر عاشق مادرش است
امیر با چشمها غریبه است
چشمها هم با امیر غریبند
چقدر امیر دوست داشتنی ست
کاش
امیر
بزرگ نشود
کاش
امیر
فرغونش را نفروشد
کاش
امیر
اگر هم بزرگ شد
با فرغونش آرزوهایش را بخرد
امیر بیشتر از اینهاست
بعضی وقتا یه چیزایی می نویسی شک می کنم خودت باشی ..جال بود
...
آوردم اساسی.
الله اکبر...
پایه ای با هم دیگه غزل بدیم محسن بخونه؟ :d
مرسی مهدی...
خشنگ بود!!!!
با غزل حال میکنم ولی برای سرودن اصلا.
قافیه ها باعث میشن اونی که میخوام رو نتونم بنویسم.
گرچه همین الانشم چیزی نیستم که بخوام غزل هم بگم