زوزه

هرچی بیاد

زوزه

هرچی بیاد

بنگر امشب

شبی را با درد

با اندوهی بی اشک میگذرانم

چه خوب که فردایی نباشد برایم

اینگونه آسوده ام

از تو دلگیرم

راضی ام کن تا دل به

... نداده ام

یکتا


(بداهه---اشکالی هست ببخشید)

نظرات 3 + ارسال نظر
علی آبی دل پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://del-dard.blogfa.com

سید این سبک نوشتن و خیلی دوست دارم ولی وقتی چندتا از نوشته های این سبکیم و با بداهه های تو مقایسه میکنم متوجه میشم قلمت عین هنره

ممنون علی جان.
میدونم اشتباهاتی داره نوشته هام ولی عین حسی هست که همون موقع درم.
شاید این وب تبدیل شده به جایی برای تخلیه همه عصبانیت ها و ناراحتی ها و غم هام و ...
بازم ممنون که سر زدی

شاهدخت دورگه جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام مهدی جان !

حداقل من یکی که این سبک قطعه ادبی رو می فهمم ، چون خودمم توی همین سبک می نویسم !

و تنها وقتی می تونی این جوری بنویسی که توی حس خاصی قرار گرفته باشی ، در هر حال لذت بردم ... همیشه هم نوشته هات رو می خونم.

م ج ت ب ی شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ

پسر شجاع اسم وبلاگتم همینه دیگه . باس بداهه بنویسی.
زیبا و با احساس بود

خوشگل اون توضیحات وبمه.حالا نمیدونم چرا زیر اسم وبه :D
ممنون که سر زدی.
خیلی وقته نیستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد